آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 19 روز سن داره

مادرانگی های من

عشق مادر به فرزند عشقی از جنس خدا

ما انسانها به یکدیگر عشق می ورزیم و چه خودخواهانه در انتظار جواب مینشینیم... در این میان تنها یک عشق واقعی وجود دارد که در آن هیچ رنگی از خودخواهی نیست و همه اش از جنس نور است.عشق مادر به فرزند. عشقی آسمانی و الهی!!! مادر هر روز به نهال کوچکش می نگرد و در دنیای کوچک کودک خویش غرق میشود.با شادی او شاد و با غصه اش غمگین میشود.با هر رنج کودک نه یکبار بلکه هزاران بار میمرد و با یک لبخندش دوباره جان می گیرد. هر روز خیره به نهال زیبایش می بویدش و میبوسدش تا بروید و بزرگ شود. مادر خیره با آینده های دور و نزدیک کودک و فقط و فقط دعا میکند که نهال کوچک نازک اندامش سالم وشاد باشد و از خدا برای خودش هیچ نمیخواهد زیرا برای مادر خودی درکار نیست....
31 تير 1391

وبلاگ من سلاااااااااام

نمیدونم تا حالا شده که یکدفعه تصمیم بگیرید که کاری رو انجام بدید؟ واسه من خیلی شده...کلا توی زندگیم از این تصمیم ها زیاد میگیرم که البته بعدا از انجام خیلی هاش پشیمون میشم :)   مثلا همین دیشب اومده بودم ایمیل هامو چک کنم که یکدفعه تصمیم گرفتم برای دخترک عزیزتر از جانم وبلاگ درست کنم. این دفتر یادداشت برای روزگارانی است که دخترک مثل الان کوچک نیست و نمیدونم که اون موقع من کنارش هستم یانه ولی امیدوارم هر کجا که هست و شاد و پیروز باشد.
29 تير 1391
1